بدون عنوان
سلنا جونم اسمورف ها رو خیلی دوست داره و توی اونا از همه بیشتر گل نمک رو ...
آقای رفتگر :)
مامانی همون آقا که جاروی بلند داره ، مامانی همون آقا که سطل آشغال رو تمییز میکنه ؟ آقای آشغالی رو میگم دیگه ، میدونی ؟؟؟؟ سلنا آقای آشغالی نه ، آقای رفتگر .... الان سلنا جونم آقای رفتگر رو میشناسه ...
بدون عنوان
مکان : داخل ماشین زمان 7 صبح مکالمه: مامان : واسه صبحونه سلنا نون تازه بگیر. سلن خوابیده ، بغل مامان، لای ملحفه: بربری بگیر بابا : باشه ...
بدون عنوان
مامان میخوای واست آب یخچالی بیارم ؟ مامانی : من آب سرد دوست ندارم ! سلن : نه مامانی خنکه سرد نیست ...
دامن عربی:)
واسه سلن یک دامن عربی خریدیم از این جینگیلها که بیشتر از صدای جیرینگ جیرینگش خوشش میاد و بهش میگه زنگوله سلنا جوجو صاحب یک تخته جادویی شده خیلی هم دوسش داره و کلی باهاش بازی میکنه مخصوصا با مهر هایی که داره ...
حرف های بزرگونه :))
عمه جون میخوای بخوابی ؟ وافعااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ..................................................... مامان من میخوام برم تو اتاف نوبت منه ................................................. مامانی خونه من رو ربخت و پاش کردی ...................................................
قلاده :)
سلنا یک کتاب جدید از هایپر مارکت خریده، بهش گفتم فعلا نخر تا موقع نمایشگاه کتاب با ویدا بری بخری ولی خوب دلش کوچیکه و راضی نشد ، اسم کتاب هست بهترین مامان دنیا بابا هر وقت کتاب میخونه اسم شکل ها رو از سلن میپرسه ، سلن تونست گل آفتابگردون ، چمن و قلاده رو با بابا نشون بده واسم جالب بود ، میدونست قلاده چیه ...
نجس :)
سلنا : امروز خونه خاله سیمین جیش کردم گفت خونمون رو نجس کردی ما اینجا نماز میخونیم . چیکار کردی؟ نجس ...
بدون عنوان
خانوم دیروز فاصله خونه سیمین جون تا منزل رو پای پیاده و پای؟؟؟؟ ( لخت ) بله دقیقا درست خوندین لخت بدون کفش و جوراب طی طریق کردن ... کسبه محل ، عابران با لبخند ایشان را مشایعت نمودند .... انگشت سلنی توی یک سوراخ گیر کرده به زور دراوردم ، میگه چرا فشارت رو دادی ؟( یعنی چرا تو فشار دادی ؟) ...